دوست نداشتن دشوارتر است...
همیشه بد بودن دشوارتر است.
دوست نداشتن سخت تر است.متنفر بودن هم .انکار آدم ها همانند بالا رفتن بسیار سریع از یک کوه است.
سختی اش می نشیند روی قلب و آن موجود لطیف و ظریف سنگین می شود ،کند می شود، ناله سر میدهد،خود را به در و دیوار می کوبد. و بعد خسته می شود ، پر می شود از حرفها و نگاههایی که دوست ندارد.ساکت می شود ، به روبه رویش زل می زند.اشک هایش را توی خودش می ریزد.
مدتی که بگذرد خودش را زیر هزارن آوار ریخته روی سرش قایم می کند. روی اش غم می نشیند و نفسش تنگ می شود .دیگر فریاد نمی کشد،ناله سر نمی دهد.آرام می شود و آدمی را تنها می گذارد. غمش را قایم می کند تا تلافی آن همه بی توجهی را درآورده باشد.سکوتش عذاب می شود و آدمی خیال می کند قلبش حالش خوب است و هیچ بلایی سر آن قلب آرام و مهربان نی افتاده است.
و اینجاست که شروع می شود همه آن مصیبت هایی که زندگی آدمی را پر می کند از بد بودن ها،بد بودن هایی که سخت است اما قلب قهر کرده و رفته،که می خواهد دیگر سخت بودن را نشان دهد.
دوست نداشتن ،متنفر بودن ،نادیده گرفتن عمدی انسان ها فشار و سختی زیادی می طلبد.
همیشه هم همین است ،تا دنیا دنیا بوده و هست همین است.
- ۹۵/۰۳/۰۲