نسیما

۱۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

برای ترک خیلی کارها بهانه لازم است. من هم بهانه هایم را داشتم وقتی که رفتم ،وقتی که با همه دو دلی هایم ،شک هایم و تردیدهایی که بود آرام کرکره سرک کشیدن به آنجا را کشیدم پایین و هنوز هستم.

فکر می کنم گاهی میشود انسان آداب و ترتیب خاصی قرار می دهد برای انجام کارهایش و بعد گرفتار همان آداب های دست و پاگیر خودش می شود. و فکر می کند که چه اتفاقی افتاده است که بعد از این همه مدت نتوانسته کاری را انجام دهد.

کمی خسته و بیهوده و بی هدف شده ام .باید فکری کرد و اقدامی .

من هنوز دارم به فردا می اندیشم.فردایی نیامده و شاید هرگز نخواهد آمده.

دلم برای روزهای امروزی ام تنگ شده است. دلم برای الانم ،برای همین ثانیه ها که می روند و سرازیر می شوند به اوقات مرده زندگی تنگ می شود.دلم می خواهد بیرون بیایم از زیر آب، دلم تماشای ساحل می خواهد.

دلم نگاه زیر باران رفته می خواهد.دلم دیدن عشق با چشمان پرمهر می خواهد.دلم دوباره عاشق شدنت را می خواهد. عشق می خواهم.

عشق می خواهم.

  • نسیما ...

نوشته هایم رنگشان زیبا نیست .معلوم  است چرا؟ از کوزه همان برون تراود که در اوست.

فکر می کنم روزهایی رسیده است که زمان سرعتش بیش از اندازه همیشه است .من ترسیده ام . کی ؟چه وقت؟ و همه این زمان های پرسیده شده دارد مرا می ترساند.همان که می توان گفت نشان از غرق شدنم درون طوفان های زمان است . من به جزیره ای دور افتاده پرتاب شده ام . گم شده ام . 

گفته ای بخوان تا اجابتت کنم . کمکی ، راهی ،نشانی،هر آنچه فکر میکنی صلاح من است .؟ 

دارد تمام می شود. لطفت نه ولی زمانی هم هست که محدود است.

آفتاب پر لطفت را بفرست و نگاهی  و آهی بده...

  • نسیما ...